هوا ابر بود.شب ِ آسمون سیاه نبود ارغوانی بود نشستیم روی نیکمت های چوبی پارک. خسته م از صاف نشستن خودمو هول میدم جلو که سرمُ  تکیه بدم به پشت که درختای سر به فلک کشیده ی ساعی رو با آسمونِ دلبر امشب با هم ببینم...وسط حرف زدنش با تلفن سرمُ بلند میکنه دستشُ میذاره زیر سرم به دوستش میگه :گوشی یه لحظه ...رو میکنه بهم میگه سرت درد میگیره اخه رو این چوبا.آسمونُ نیگا میکنم اشکم طبق معمول از گوشه ی چشمم سر میخوره پایین.واسه خدا از لابه لای این همه سبزیِ درختا چشمک میفرستم میگم چه کردی با من آخه؟

از نظر من کت دامن شیک تر از کت شلواره.نه به خاطر اینکه خیلی بهم میاد به خاطر اینکه که دامنا یه جورِ خانومانه ای خوبن.همین باعث شده حتی یه دونه کت شلوار هم تو کمد لباسام نداشته باشم.این روزا کلی مهمونی در پیشه.خسته شدم بس که هی دونه دونه برا هر کدوم فک کردم چی بپوشم ؟و خب خیلی طبیعیه این روزا بی پول باشم چون علاوه بر اینکه سه ماهه حقوق نگرفتم کلی هم ولخرجی کردم تو لباس خریدن تو این مدت همه ی خریدام پای بابا و مخمل حساب شده.خلاصه اینکه امروز رفته بودم کت شلوار بخرم ...نخریدم چشمم خورد به یه کت دامنِ صورتیِ پر رنگ ِ خوووب با خودم گفتم تا تو هستی چرا باید من برم سمت کت شلوار؟چشمامُ بسته م و گفتم آقا همین.الان یه خوشالِ کت دامن دار هستم که معظلِ یکی از مهمونیاشُ حل کرده:)

هوا خواهِ توام جانا و میدانم ،نمیدانی.

صب اول وقت اومده دنبالم برا یه سری از کارای اداری.بعد  از دو تا بوسِ صب بخیری که بهش دادم  میگم ینی انقدری مالِ تو شدم که از الان به بعد اگه بخوام برم سفر باید بری محضر برای پاسپورتم  امضا بدی؟میگه این که قوانین اینجاست،اما اگه تو هر کشور دیگه ای غیر از ایران هم بودیم که نیازی به اجازه ی من نداشتی تاثیری تو حقِ مالکیت من به تو نداشت.

تو مال ِمنی...این قانونِ منه.قانون من ربطی به قانون کشورا نداره.

حرفش که تموم میشه نمیتونم جلوی خندمو بگیرم ...به خرانه ترین شیوه ممکن از احساساتی شدن طفره میره و سعی میکنه حرفایی که تمِ احساسی دارن رو با جدیت تمام بزنه  اما من با خندهام قدرت ِ اینو دارم که کاملا جدیتش رو از هم بپاشونم.

 ؛)

تو دورهمیا سوال بازی میکنم.پرسیدن ارزوت چیه ؟ گفتم سفرای خوبِ بدون دغدغه ترجیحا دور ِ دنیا.میرسه به مخمل،میگه پولدار بشم خیلی پولدار که سفرای خوب بدون دغدغه ببرمش ترجیحا دور دنیا.همینطور که قهقهه میزدم گریه م گرف گوله شدم تو بغلش.از بی ثباتی احساسی بهم میگه ابرکِ بهارم...