از اونجایی که من این روزا هر چی میخرم مامان میگه از اینا برات خریدم ...دیروز تور انبار گردی داشتیم .من ظرف شیشه ای دوست ندارم.از میون اون همه ظرف پیرکس یه اردو خوردیِ گردالو و شیرینی خوری در دار برداشتم با سرویس عصرونه خوری گل سرخیِ جهاز مامان که هنو رمانای قرمزش بهش بود.ماما از این اخلاق من که قدر وسایلی که میده بهم رو میدونم و دوسشون دارم و استفاده شون میکنم خیلی راضیه ، بر عکس الی که تاحالا سه بار کل خونه ش رو با تمام وسایل عوض کرده و حالا تقریبا هیچ کدوم از وسایل جهزیه ای که مامان بهش داده رو نداره.از میون وسایل یه سینی چینی گل داره خیلی گشنگ پیدا کردم با یه رادیو کوچیک و سرویس قهوه خوری و گوشکوب شیشه ای...بعد انقد که فنجونای گل سرخیم خانوم و دلبره دلم میخواد یه جایی بچینمش که جلوی چشم باشه.خلاصه اینکه کلی شعفناکم الان.
آدم همیشه یه ایده آلی از رنگا تو ذهنشه که توی بازار از اون رنگ پیدا نمیشه...اون رنگ سبزی که انتخابش کردم هنو هیجا ندیدمش.به خاطر همین ممکنه از سبز به گلبهی تغییر رنگ بدم.بعد پرستو که راجب رنگا باهام حرف میزد گف رنگ آشپزخونه باید همخونی داشته باشه با پذیرایی و حتما نباید هم رنگ باشه.من؟شیری/کرم انتخاب کردم برا آشپزخونه با ظرفای رنگی .
یه ستِ چهار نفره چینی آفریقایی (عکس فیل و دختر آفریقایی کف بشقاباش بود)تو اکسیر دیدم،دلمُ پیشش جا گذاشتم و اومدم.من واقعا دلم خونه پر و شلوغ نمیخواد اما خب نمیتونم از خیلی چیزا بگذرم.نمونه اش همین اردو خوری سفالیِ که شکل لاکپشته وقتی دیدمش نتونسم بگذرم ازش.
هر فروشگاهی که میرم حسن ختامِ خریدام یه دستمال سفره س:)