نیمه ی ناشناخته ی آدمها رو هیچ کس نمیتونه پیش بینی کنه حتی خودِ اون آدم.آخ که چقد نیمه ی ناشناخته م زشت و بد ترکیب ه.توی لحظه اتفاق میفته ...نه میتونی جلوش رو بگیری نه میتونی قورتش بدی.مثل قلب درد امروزم.توی یه لحظه دیدم نمیشه نفس کشید ...دیدم هی دارم تنمُ میدم جلو که بتونم هوا رو بدم توی ریه هام.
هفته ی خوبی نبود یا بهتره بگم هفته ی افتضاحی بود.هست.امیدوارم سر بیاد این تاریکی.
یه پست نوشته بودم برا تولد بیست و شش سالگیم.خوب شد پستش نکردم.
انقد اشکام درشت درشته بعد از هر یه ربع گریه کردن باید حتما دو لیوان آب بخورم...وسط این همه درد تنها موضوع خنده داری که پیدا کردم همین بود.